بیسوادی در کشور من

Analphabeten brauchen beim Erlernen von Buchstaben sehr viel Geduld - auch Liebe zur Sprache ist hilfreich. Foto: Stefan Hage

در کشور من افغانستان افراد زیادی هستند که نمیتوانند آن چیزی را که به زبان می‌آورند، همان را بر روی کاغذ بنویسند؛ چون هیچ وقت قلم به دست نگرفته‌اند و مدرسه نرفته‌اند. ناامنی و جنگ از دلایل اصلی است که باعث آن شده تا تعداد زیادی از مردم أفغانستان از نعمت سواد محروم بمانند.
آن عده از مهاجرین افغانستانی که سواد خواندن و نوشتن به زبان مادری‌شان را ندارند و در آلمان زندگی می‌کنند، به دلیل همین بی‌سوادی نه تنها در آموختن زبان آلمانی بلکه در بسا امور روزمره زندگی در این کشور با مشکلات زیادی مواجه می‌شوند.
علیرضا حسینی از ولایت پروان است و مدت دو سال است که در شهر برلین زندگی می‌کند. وی در حال یادگیری زبان آلمانی است. او سواد فارسی ندارد که بتواند به زبان مادری بخواند و یا بنویسد.
او برایم چنین داستان زندگی‌اش را تعریف می کند. علی‌رضا می گوید: «وقتی در افغانستان در ولایت پروان بودم خیلی دوست داشتم به مدرسه بروم ولی هیچ امکانی وجود نداشت که بتوانم درس بخوانم چرا که در آن زمان طالبان در افغانستان حکومت می کردند و آن مدرسه‌ای که از قریه ما دو ساعت پیاده فاصله داشت در اختیار طالبان قرار داشت. طالبان از آن مدرسه بعنوان پایگاهی نظامی استفاده می کردند.»

وی بعد از شکست طالبان یکبار دیگر تلاش کرده تا به مدرسه برود تا خواندن و نوشتن بیاموزد اما باز هم ناامنی در مسیر راه خانه او تا مدرسه، مانع رفتنش به مدرسه می‌شود.

همه این مشکلات باعث شد تا علی‌رضا در افغانستان بی‌سواد بماند. افزایش ناامنی و سایر سختی‌های زندگی مجبورش کرد تا تن به مهاجرت بدهد. اول به ایران رفت. چند مدتی آنجا بود اما چون در ایران فاقد مدرک اقامتی بود، نمی‌توانست در انجا زندگی‌اش را ادامه بدهد. به آلمان آمد تا به گفته خودش شاید در اینجا یک نفس راحت بکشد و ادامه زندگی‌اش را بدور از جنگ، خشونت و بیسوادی بگذراند.
علی‌رضا در حال حاضر زبان آلمانی می‌آموزد. چون به زبان مادری‌اش سواد ندارد، آموختن زبان آلمانی نیز برایش کار آسانی نیست. وی می‌گوید: «برایم خیلی سخت است که نمی‌توانم به فارسی بنویسم یا اینکه یک جمله آلمانی را به فارسی ترجمه کنم.»
نداشتن سواد خواندن و نوشتن به زبان مادری باعث شده تا علی رضا در مدت دو سال زندگی در آلمان، تاهنوز به زبان آلمانی به صورت درست مسلط شود.
علی‌رضا از مشکلاتی که بی‌سوادی در طی زندگی‌اش برایش ایجاد کرده، خاطرات زیادی دارد. یکی از این خاطرات که برایم تعریف کرد به زمان بر می‌گردد که او در ایران مهاجر بود و در یک کارخانه پلاستیک کار می‌کرد.
وی گفت:‌ « یک روز صاحب کار کارخانه پلاستیک برایم زنگ زد و گفت چند ساعت دیگر یک ماشین برای انتقال مواد به کارخانه می‌آید و به من سفارش کرد وقتی ماشین را بار زدی چهار کیسه مواد سفارشی در انبار است که روی دو کیسه آن مواد قرمز برای اردبیل نوشته شده و روی دو کیسه دیگر مواد آبی کم رنگ برای رشت نوشته شده است.
صاحب کار به علی‌رضا گفته است که باید مواد اردبیل را بار ماشین کند اما وی چون سواد خواندن نداشته، اشتباهی مواد رشت را بار زده است. به دلیل همین اشتباه، وی از کار اخراج می‌شود.
علی‌رضا صحبتش را با من با بیان این موضوع به پایان می‌رساند: «امیدوارم در کشورم روزی شرایط رفتن به مدرسه برای همه دختران و پسران مهیا گردد. چون میدانم چقدر سخت است حرفی را که صحبت میکنی، نتوانی بنویسی!»

Dieser Beitrag ist auch verfügbar auf: Deutsch (German)

نوشته شده توسط
نوشته های بیشتر از علی احمد رضایی

آیا زن اجازه دارد؟

فوتبال بازی کردن زنان چیزی غیر عادی نیست اما اینکه در یک تیم...
Read More