مبارزه نقاش افغان برای به رسمیت شناخته شدن

،،نقاشی برایم فقط نقاشی نیست بلکه روزنه یست از امید و مسیری فراخ برای گذر از دنیای محدود، دلتنگی و تنهایی هایم است
نسرین محمدی نقاش 36 ساله افغان که ساکن ایران تاکنون خالق چندین مجموعه هنری بوده که یکی از این مجموعه های نقاشی اش „سایه“نام دارد. این بانوی هنرمند در  مورد این مجموعه می گوید که مجموعه „سایه“ نمادی از مسیر مبهم و تاریک مهاجرت است که سالهای پیش، من وخانواده ام و هزاران افغان دیگر در جستجوی امنیتی  که هیچوقت پیدا نشد، در آن پا نهادیم.

نسرین محمدی در سن پنج سالگی بدون والدین به همراه عمه اش افغانستان را ترک کرده و به ایران مهاجرت کرد.این هنرمند افغان می گوید که تنها نقاشی های کودک اش، سختی روزهای نخست مهاجرت، تنهایی و دلتنگی را برایش قابل تحمل کرده بود.٬٬

از همان اوایل، کودکی ام را می کشیدم ومی دانستم هر آنچه در دنیای واقعی مرا محدودمی کند، سینه ام را می فشارد و خلقم را تنگ میکند؛ در دنیای رنگ ها وجود  ندارد. تنها راهی که دردهای یک کودک ۵ ساله را التیام می بخشید فرار از محدودیت های دنیای واقعی به دنیای رنگها بود؛ دنیایی که در آن رنگها به من توان عجیبی می دادند، توانی که هیچکس نمیتوانست با من رقابت کند. در دنیای رنگ ها آدم ها زنده بودند، نزدیک بودند؛ دلتنگی و فاصله معنی نداشت!٬٬

 پس از دو سال زمانی که نسرین هفت ساله بود،مادر و برادرانش هم به ایران مهاجرت کردند اما پدرش همچنان در افغانستان باقی ماند تا بتواند از طریق کار هزینه های زندگی خانواده اش وتحصیل فرزندانش را در ایران تامین کند. پدرنسرین در شهر هرات افغانستان کارمند دولت بود و در کنار کار ترخیص گذرنامه، کار آزاد هم داشت.

٬٬زمانی که دلم برای اسباب بازی های خانه پدری ام تنگ می شد، با قلم سیاه، روی نیمکتهای مدرسه نقاشی می کشیدم. هرچه دلتنگ تر،عمیق تر! هرچه دلم برای صدای پدرم بیشتر پرمی کشید، دست به قلمم محکم تر می شد.٬٬

پس از چند سال و زمانی که نسرین در دوره راهنمایی بود پدرش نیز به جمع آنها ملحق گردید.

٬٬مهاجرت همچون افیون است، درد را کم می کند اما ریشه کن نمی کند. نبود پدرم قبل از ملحق شدن به خانواده ام، و کار شبانه روزی اش برای تامین هزینه های زندگی در دورانی که درایران بود ، درد عمیقی از تنهایی به عنوان یک„زن“ برای من به جای گذاشت.٬٬

نسرین پس از آنکه به دلیل هویت افغان اش درایران در هنرستان پذیرفته نشد، در یکی ازکلاس های نقاشی در شهر مشهد ثبت نام کردو آموختن نقاشی حرفه ای را زیردست یکی ازاستادان معروف به نام ارباب آغاز نمود. پس از مدتی که نسرین در نقاشی حرفه ای گردید،با استاد نقاشی اش به عنوان همکار آغازبه کار کرد.

 

Foto: Yasamin Azizi

      سالهایی که زیر دست ارباب کار کردم با وجود سختی های مالی که وجود داشت، روز به روزرشد کردم و با نقاش ها و هنرجوهای مختلفی آشناشدم و در هنرنقاشی  به مطالعه پرداختم. دنیای هنر ذهن مرا آنقدر بازکرد  که ناخودآگاه به سمت شعر وعرفان و حتی روانشناسی کشیده شدم

نسرین می گوید که دیدگاه ذهنی اش بر روی کارو قلم اش تاثیر می گذاشت. برای او دیگر فاصله به وجود آمده میان شخصیت فردی اش و اثریکه تولید می کرد قابل تحمل نبود. به گفته نسرین هرچه انسان عمیق تر باشد اثر نقاشی اش نیزاصیل تر می شود.

٬٬اما برای من دیگر همه پسند بودن کارم اهمیتی نداشت، برای من فقط یک چیز مهم بود،„اصالت.“ من در کار خود از همه جدا شدم، ونامی برای اثرهای خودم برگزیدم، بی آنکه به فروش و پسند همگانی اثر هنری خود توجهی کنم برگشتم به دوران کودکی ام، به همان زمان که اثر هنری ام اصالتی عجیب داشت.٬٬

Serie_der-Schatten_Fotograferin_Yasamin-Azizi

 

او در تعریف از نقاشی وهنرش می گوید که اثرهای هنری اش به معنی واقعی تاثیرعمیقی بربیننده می گذارند چرا که درآنها  دیگر اثری ازلایه های سطحی هنر نیست بلکه عمق هنر نقاشی و دیدگاه ذهنی اش در آنها به کار گرفته شده است . نسرین محمدی  با اینکه در هنر نقاشی به صورت حرفه ای کار می کند اما تا کنون موفق به برگزاری نمایشگاه کارهای هنری خود درایران نشده است. یکی از دلایلی که او نتوانسته نمایشگاه آثارش را .در ایران برگزار کند،.مسئله بی حجاب بودن اکثر نقاشی هایش می باشد

نسرین محمدی قرار بود در سال ٢٠٢٠نمایشگاهی از آثار هنری اش را درشهر هامبورگ آلمان برگزار کند که برای این کار، آمادگی های مقدماتی را نیز گرفته بود اما به دلیل شیوع بیماری کرونا موفق به دریافت ویزای آلمان نشده و برگزاری نمایشگاه لغو گردید.

این هنرمند افغان درایران با تدریس نقاشی وهمچنان فروش آثار هنری اش هزینه های زندگی خود و خانواده اش را تامین می کند.

Dieser Beitrag ist auch verfügbar auf: Deutsch (German)

نوشته شده توسط
نوشته های بیشتر از Gastbeitrag

یادگیری دوچرخه سواری

رویای کوچک و قشنگ کودکی شماری از زنان! با عجله آماده میشوم...
Read More