وقتی رویاها به حقیقت میپیوندند

Foto: Navid Raeesi

سرنوشت یا قانون جذب؟

تهران- ایران، بهار سال ۱۳۹۸ خورشیدی بود همانطور که بی هدف روبروی تلویزیون نشسته بودم و مستندی درباره ی هتلهای مجلل سوئیس را تماشا میکردم، صحنه هایی از طبیعت این کشور را میدیدم که به ندرت میتوان آنها را حتی تجسم کرد. از آنجایی که من دوستدار طبیعت و همیشه مشتاق کوهنوردی هستم، تماشا کردن کوههای آلپ برایم همانند رویا دوست داشتنی و هیجان انگیز بود. با دیدن این تصاویر زیبا در تلویزیون در عرض چند دقیقه گریه ام گرفت و به فکر فرو رفتم.
سفر به کشوری مانند سوئیس برای اکثر مردمی که در خاورمیانه زندگی میکنند آنچنان که باید و شاید آسان نبود و من تنها چیزی که در آن لحظه با تمام وجود و از ته دل میخواستم، دیدن زیباییهای کوهپایه های سوییس از نزدیک بود.
در ماه اسفند ۱۳۹۹ خورشیدی به منظور ادامه تحصیل این فرصت نصیب من شد تا به کشور آلمان سفر کنم. به صورت اتفاقی در منزل یکی از فامیلهایمان در جنوب آلمان و در نزدیکی شهر اولم رسیدم و آنجا من برای مدتی ماندم از بالای تپه ها میشد چشم اندازی به کوههای شگفت انگیز آلپ داشت، که پوشیده از برف بودند و صدها کیلومتر از من فاصله داشتند. حتی در آن لحظه با خود فکر میکردم، آیا میشود فقط یک روز به آن کوهها برای کوهنوردی بروم!؟

Foto: Navid Raeesi

آوریل امسال (فروردین ۱۴۰۱خورشیدی ) در طول تعطیلات میان دو ترم مجدد به جنوب آلمان بازگشتم تا سری به اقوامم بزنم، بعد از چند روزی با خود فکر کردم بد نیست قبل از بازگشت به برلین سری هم به شهر اشتوتگارت بزنم و کمی هم در آنجا به گشت و گذار بگذرانم، به همین خاطر رفتم سراغ  یکی از معروف ترین پورتال های گردشگری (Couchsurfing )در اینترنت
یک نفر رویدادی در اشتوتگارت ثبت کرده بود، برای چند لحظه فقط به صفحه گوشی خود خیره نگاه کردم. تور بزرگ سوئیس، شروع: یکشنبه 26 جون ساعت 00:14 تا شنبه 2 جوالی ساعت  00:23 . به سرعت و بدون هیچگونه تردید و درنگی در زیر رویداد نوشتم: من هم مایل هستم که بیایم. 28 می ، کسی که این رویداد را میخواست برگزار کند به من پیام داد. در روز بعد باهم به صورت آنلاین تماس تصویری برقرار کردیم و همه چی به خوبی پیش رفت. برنامه برای 26 جون ریخته شد. با ون کمپری که قرار بود اجاره شود و چهار عضو برای این سفر بزرگ. همه چیز به درستی برنامه ریزی شد و حتی از قبل هماهنگ شده بود و در نهایت روز موعود فرا رسید. همه چیز غیر قابل باور بود، با چنان سرعتی این سفر ترتیب داده شد که حتی نمیتوانستم باور کنم که آیا خود من هستم یا فقط در خواب و رویا به سر میبرم. در مسیر »تور بزرگ سوئیس«. ولی واقعا اتفاق افتاد! به این سادگیها نبود، بلکه سه سال و سه ماه زمان برد، و من در نهایت پا روی آن کوهها گذاشتم و کوهنوردی کردم، در آن رودخانه ها شنا کردم، آن هوای بی نظیر را استشمام کردم و صحنه هایی به جرات فراموش نشدنی را مشاهده کردم. این داستان هرچه بود، نمیدانم! سرنوشت یا قانون جذب!؟ اما یک چیزی را به خوبی میدانم، آن هم اینکه میل و شهوت قدم گذاشتن روی آن رشته کوهها هیچگاه تا زمانی که به آن نرسیدم از بین نرفت و معتقدم که انسان باید به خود ایمان داشته باشد، هیچگاه تسلیم نشود و مطمئن باشد هرآنچه که میخواهد و خیال پردازی میکند در نهایت به آن میرسد. در مرحله ی بعد، پیش به سوی شفق قطبی در آسمان بیکران نروژ!

 

Dieser Beitrag ist auch verfügbar auf: Deutsch (German)

نوشته شده توسط
نوشته های بیشتر از نوید رئیسی

تخم سخن

فارسی؛ زبان زنده مانده فکر میکنید چه چیزی باعث میشود فرهنگی از...
Read More