عرفان با هرات باستان
نویسندهروز اولی که وارد هرات زادگاه پدر و مادرم شدم را هیچگاه فراموش نمی کنم. شهری با بادهای تندی که هر لحظه روسریام را از…
روز اولی که وارد هرات زادگاه پدر و مادرم شدم را هیچگاه فراموش نمی کنم. شهری با بادهای تندی که هر لحظه روسریام را از…
دلم گرفته است دلم گرفته است به ايوان مي روم و انگشتانم را بر پوست كشيدهی شب میكشم چراغهاي رابطه تاريكند چراغهاي رابطه تاريكند…